این داستان در سوره :
سورة انبیاء (21) ، آیات 52 - 71
در قرآن کریم آمده است.
برای مشاهده معنی این قسمت از سوره ها به ادامه مطلب بروید.
از سورة انبیاء 21 ، آیات 52 - 71
آنگاه که [ابراهیم ] به پدر وقومش گفت : این بتهایی که برآنها معتکفید چیستند؟
گفتند: پدرانمان را دیده ایم که اینها را عبادت می کرده اند.
گفت: شما و پدرانتان در گمراهی آشکار بوده اید.
گفتند: آیا با حق به نزدمان آمده ای یا از بازی کنندگانی؟
گفت: البته پروردگارتان پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را به هست آورده است و من براین از گواهانم.
به الله سوگند که وقتی از اینجا بروید کاری برسر بتهایتان درخواهم آورد.
پس آنها را تکه تکه کرد جز بزرگترشان را، شاید به سویش برگردند.
گفتند: هرکس این را برسر خدایانمان درآورده از ستمگران است.
گفتند: شنیده ایم یک جوانی ازآنها سخن می گفت که نامش ابراهیم است.
گفتند: اورا دربرابر مردم حاضر کنید شاید گواهی دهند.
گفتند: آیا تو این را با خدایانمان کرده ای ای ابراهیم؟
گفت: ولی این را بزرگترشان کرده است؛ اگر حرف می زنند از خودشان بپرسید.
پس به خودشان برگشتند و گفتند : شما خودتان ستمگرید.
سپس سرشان را پائین افکندند [و گفتند: ] تو می دانی که اینها حرف نمی زنند.
گفت: پس آیا شما چیزهایی جز الله را می پرستید که نه سودی به شما می رسانند و نه زیانی؟
اُف بر شما و بر آنچه جز الله می پرستید! آیا خرد ندارید؟
گفتند: اورا بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید اگر می خواهید کاری بکنید.
گفتیم: ای آتش ! بر ابراهیم سرد و ایمن باش.
خواستند با او نیرنگی کنند ولی آنها را زیاندیده تری کردیم.
و اورا با لوط به سوی زمینی نجات بخشیدیم که درآن برای مردمان جهان برکت نهاده ایم.
و به او اسحاق را عطا کردیم و علاوه براو یعقوب را؛ و همه را شایسته کردیم.
و آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما راهنمایی می کردند، و به آنها انجام نیکی ها و برگزاری نماز و دادنِ زکات وحی کردیم، و عبادتگزارانِ ما بودند.
منابع:
قرآن کریم
کتاب داستان های قرآنی(تهیه شده برای نشر الکترونیک توسط امیرحسین خنجی)